کتاب های درسی سال 2014

پیوند ها

کتاب های درسی سال 2014

[نویسنده : Hatake kakashi | تاریخ ارسال : شنبه 5 اسفند 1391

]

[ثبت ]



 

او هر روز صبح بجای غذا دادن به حیوانات٬جلوی آینه به مو های خود ژل می زند٬ موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست، چون او موهای خود را گلت می کند.

دیروز که حسنک با کبری چت می کرد٬ کبری به او گفت که تصمیم بزرگی گرفته است٬ کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند٬ چون کبری با پترس چت می کرد.

پترس همیشه پای کامپیوتر نشسته بود و چت می کرد. پترس دید که سدسوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود او نمی دانست که سد تا چند لحظه دیگر می شکند.

پترس در حال چت کردن غرق شد و مرد. برای مراسم تدفین او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود٬ ریز علی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت٬ ریز علی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد ریز علی چراغ قوه هم داشت٬ اما حوصله دردسر نداشت.

قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد٬ کبری و همه مسافران مردند.

اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت٬ خانه مثل همیشه سوت و کور بود٬ الان چند سالی هست که کوکب خانم٬ همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد٬او حتی مهمان خوانده هم ندارد٬ او اصلا حوصله مهمان را ندارد.

او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند٬ او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد٬ او آخرین بار که گوشت خرید٬ چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخته بود. اما او از چوپان دروغگو گله ندارد٬ چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد و دیگر به همین دلیل است که کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ را ندارد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





دانلود آر

نویسندگان

بخش ویژه



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)



در اين وبلاگ
در كل اينترنت

آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 414
بازدید کل : 6218
تعداد مطالب : 82
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




نمایش بهتر وبلاگ با مرورگر فایر فاکس .